شرط تکلیف عقل است....

من غرق جنون!

حالا تو هی فقه بخوان.


از وقتی قلبم را شکستی و زدی به دل کوچه و بازار هرکجا که میروم غزل می شنوم /
دیگر نه شعر گفتن کار سختیست نه شاعر شدن دشوار !
انتشاراتی ها کار و بارشان سکه شده. هی پشت سر هم کتاب شعر می دهند بیرون!
جواب بچه ها به موضوع انشای علم بهتر است یا ثروت یک کلمه است شعر !
مادرها دیگر آرزو ندارند فرزند دلبندشان دکتر و مهندس شوند ، 
که تا توهستی به جبرو احتمال و زیست و شیمی نیازی نیست ؛ 
حرف اول و اخر را چشم های تو می زنند! 
آینده بچه ها رو تو رقم می زنی نه درس و دانشگاه !
از تو چه پنهان من هم خوشحالم . 
خسته شده بودم از این همه نوشتن های بی سرو ته .
نگران بودم فردای روز که سرم را زمین گذاشتم شعر تو را چه کسی می نویسد ! 
وظیفه ی سنگینی بود باور کن!
حالا خیالم راحت است که در این آشفته بازار گرانی قلم و دفتر وظیفه ی من را بقیه انجام می دهند!
حالا کار جدید پیدا کرده ام ! 
هرروز عصر همراه با سوز بادهای عجیب و غریب راه می افتم
 و کتاب می خرم!
 می خواهم بببینم عکس چشم های تو در شعر های بقیه قشنگ تر می افتد
 یا در خط خطی های من!
حالا این روزها ، این روزهای سرد را می نشینم
 آرام کتاب شعر می خوانم و چای می نوشم ! آن همه با طعم توت فرنگی .
باید خیالم راحت باشد 
که هیچ شاعری چشم های تو رو از قلم نمی اندازد......


هر چه به تو ختم نشود/

پایانش زمستان است /

چه پاییزباشد /

چه مــــــــــــــــــــــــــن.....

عاشقانه هایت را بگذار برای یلدا..... 
سبز شو و از سرخی دلت قصه بساز ؛ درست مثل هندوانه ای که سالهاست 

عاشق مانده !


تو طعم پرتقال های جنوبی ؛

ترش اما دل نشین ....!


مسجد بین راه را سپردم دعایمان کند /

تنهاست و دل شکسته ./

و خدا دل های شکسته را خوب می خرد، خوب....

عمو !
بچگی کردیم .
آب نخواستیم .
تو /
فقط/
جان عمه/

بــــــــــــــــــــــــرگرد!


این بار یا بمان و نرو / یا برو نیا!
تا کی همیشه سست خداحافظی کنیم ؟
من خسته ام از این همه تکرار یک مسیر / اینک بمان ، درست خداحافظی کنیم!
می خواستم /
جواب سلام از تو بشنوم /
حالا که میل توست/

خداحافــــــــــــــــظی کنیم.....


از روسری ساده بدم می آید/

روسری گلدار می پوشم فقط /


از همان هایی که بوی تو می دهد/


عطر تو باید همیشه در سرم بپیچد..!





پر از نوشتنم / خالی از کلمه / چشم هایت کو ؟!